آقای رئیسجمهور دیروز در جمع رسانهایها سخن مناقشهبرانگیزی را انشا کرد: «بدون رضایت و هماهنگی با رهبری هیچ کاری نخواهم کرد... وقتی هماهنگ کردیم دیگه بهتر است گیر ندهید که چرا این کار را کردید». میدانم که حساب دکتر پزشکیان از حساب اصلاحطلبان جداست، اما ایشان و دولت چهاردهم برآمده از جریان اصلاحطلبی است که سالهاست میگویند خود رهبری نباید مصون از نقد باشد و ایشان را با خطابهایی مانند «نظام»، «حکومت»، «سیستم» و مانند آن، نقد میکنند. حالا چطور رئیسجمهور انتظار دارد، چون کارها را با رهبری هماهنگ میکند، کسی نباید به او و دولتش گیر بدهد؟! نکته اینکه این سخن رئیسجمهور احتمالاً در پاسخ به کسانی است که مذاکره با امریکا را
مردود دانستهاند. گیریم آنان بپذیرند وقتی رئیسجمهور کارها را با رهبری هماهنگ میکند، به او گیر ندهند، با دوستان اصلاحطلبش چه میکند که اتفاقاً اگر بدانند کارها را با رهبر انقلاب هماهنگ میکند، به او گیر خواهند داد! شبهات و اشتباهات این سخن رئیسجمهور آن است که ایشان بخواهد با نامبردن از رهبری، برای هر اقدامی که خود یا دولتش میکند، مصونیتی ایجاد کند، از سیاستخارجی گرفته تا گرانکردنها و حذف یارانهها و غیره. آن چیزی که درباره رابطه رهبری با دولتها در قانون اساسی آمده، این چیزی نیست که رئیسجمهور ممکن است بخواهد با گفتن «با رهبری هماهنگم» آن را القا کند. سال ۸۳ وقتی احمدینژاد خودش را برای انتخابات ریاستجمهوری آماده میکرد و لباس رفتگران را میپوشید و این سو و آن سو میرفت، در جلسهای از حامیان و کسانی که پای کار او بودند، شنیدم که میگفتند او یک عیب دارد که خودش را به امامزمان متصل میکند و بعد از ریاستجمهوری دیگر نمیشود به او «گیر» داد، زیرا قبلاً خودش را به نقطه امن چسبانده است! اکنون دکتر پزشکیان نیز بهنظر میرسد بدون سوءقصد میخواهد خودش را مصون سازد. در ادامه تبیینی از «گیر درست» دارم.
هماهنگی دولت با رهبری غنیمت است. بهتر است مخالفتی ریشهای و اساسی با تصمیم هماهنگشده نشود تا کار جلو برود و گرفتار گیرهای خودمان به خودمان نشویم. رهبریمعظم بارها خودشان و کارگزاران نظام را مصون از اشتباه ندانستهاند. اما حتی این هم دلیلی نمیشود که اصول تصمیمگیریشده و هماهنگشده را در هر مقطعی زیر سؤال ببریم. مذاکره یکی از آنهاست که باید ابزاری در دست رهبری باشد. اعتراض مداوم به بحث مذاکره فراتر از ظرفیت مردم در پردازش تحلیل و اطلاعات است و آنان را خسته میکند. اما حتی هماهنگی کامل با رهبری نباید انتظاری ایجاد کند که باب نقد منصفانه دولتها را ببندد. رهبریمعظم در سخنان اخیر از نقد به دولتها یا حتی به نظامیان که «بعد از تحقیق، بعد از اطلاعیابی» باشد، استقبال هم کردند. دولتها باید ظرفیت نقدپذیری خودشان را ارتقا دهند. هر دولتی که میآید از هزار سوراخ با رسانهها و سردبیران و مدیرانش نقب میزند که چهارتا حرف کمتر بشنوند! عجیب است که نمیدانند رشد آنها و مصونیت آنها در همین نقدهای اگرچه بیحال و غیرگزنده است.
دولت اکنون چالش تصمیمگیری دارد. این چالش با همراهی مردم حل میشود. دولت بعد از هماهنگی با رهبری باید با مردم نیز هماهنگ شود. خوشبختانه آقای رئیسجمهور اگر مستقیم با مردم صحبت کند و مشکلاتی مثل ارزانی سوخت یا کمبود برق و آب را مطرح کند، مردم به خاطر صفای باطن ایشان میپذیرند و همراهی میکنند. آن وقت احتمالاً از مذاکره با امریکا هم بینیاز میشوند و کسی هم به ایشان گیر نمیدهد. مذاکره با مردم، غنیمتی است مثل پیداکردن چاههای نفت یا دریاهای آب شیرین در دل کویر. اگر بتوانیم مردم را به مصرف بهینه راضی و قانع کنیم، چنان قدرتی در اقتصاد و غلبه بر ناترازیها پیدا میکنیم که قابلقیاس با مذاکرات دوزاری با امریکا برای چهارتا امتیاز نیست. در این مسیر اگر القای هماهنگی با رهبری برای این باشد که از این پس تصمیمات اقتصادی و اجتماعی دولت را هم به رهبری نصب کنید، منصفانه نیست، اما اگر با مردم مذاکره کنید و از آنان بخواهید در تصمیمات جدید، دولت را همراهی کنند، آن وقت «هماهنگی با رهبری» هم در این مسیر به کمک شما میآید. مردم تصمیمی را که کل نظام پشت آن باشند و صادقانه مطرح کنند، میپذیرند، چنانکه تاکنون چنین بوده و در جنگ اخیر به اوج خود رسید.
| سردبیر